سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق سوخته


ساعت 7:33 عصر شنبه 84/7/30

ای الهه ی عشق …ای میترای من …ای ونوس
باز امشب به تو سلام می کنم …باز هم به تو پناه می آورم
ای میترای من چه زیبا می درخشی در آسمان
و چه آسمان قشنگی در اطرافت نقاشی کرده ای
ای ونوس من کاش میشد به پیش تو آیم
کاش میشد اندکی تنهاییم را با تو قسمت کنم
نازنینم …کاش به سراغ آفتاب میرفتیم
کاش با آسمان صحبت می کردیم
کاش با همه صحبت می کردیم
با نسیم ..با صبح..با بهار..با عشق
کاش از همه یاد می کردیم
کاش پرواز را حکم پرنده نمیدانستیم ..پرواز میکردیم
پرواز به آسمانی که هیچگاه رنگش آبی نبوده است
هیچگاه حتی بوی شبنم هم به مشام ما نرسیده است
و باز هم پرواز میکردیم..پرواز تا به آنجا
راستی آنجا کجاست ؟
پشت دریاها؟
- آری پشت دریاها شهریست قایقی باید ساخت-
هیجان درون راخالی میکردیم و باز پرواز میکردیم
کاش میتوانستیم پرواز کنیم
شاید آنجا کسی باشد
کسی که میتوان با او حرف زد
پشت دریاها !!
کاش میشد پرواز کنیم ...پرواز تا بدان جا
آنجایی که تنها من هستم و پشت دریاها
راستی پشت دریاهاکجاست ؟
جایی که فقط مهر است !؟
پشت دریاها قایقی دارد به وسعت مرگ....!؟
آری مرگ تمام تنهایی ها
مرگ تمام دوست نداشتن ها...؟
پشت دریاها شهریست قایقی باید ساخت

ای که هوای من شده ای دم زدن در توحیات من است


¤ نویسنده: مهدی امیرابادیزاده

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
2
:: بازدید دیروز ::
0
:: کل بازدیدها ::
4727

:: درباره من ::

عشق سوخته

مهدی امیرابادیزاده
من ادم خونسرد و خیلی هم مهربون هستم کاشکی همه هثل من بودند

:: لینک به وبلاگ ::

عشق سوخته

:: آرشیو ::

پاییز 1384

:: اوقات شرعی ::

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::