سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق سوخته


ساعت 7:34 عصر شنبه 84/7/30

و چه سلام تلخی که این بار دیگر هیچ برایم نمانده است
نه اشکی ....هرچند دوایم نمی کند گریه
نه حرفی ....هرچند دوایم نمی کند سخن گفتن
چه سوزناک بود آفتاب امروز و از آن سنگین تر خنده های تو
آری اینبار آیینه نیز مرا خطاکار خطاب کرد
و چه گناه سنگینی بر دوشم است
آری چه سخت شکستم آن دو چشم معصومی را که سالها به دنبالش بودم
و چه سکوت پر معنایی کرد او ....این بارمن نیز به مهمانی گناهکاران دعوت شده ام
آری او از من نیز متنفر است
...و من اینجا واو نیز اینجا و افسوس به این همه فاصله ی بین ما
تقدیم به پاکترین حس وجود داشتن
دوستت دارم


¤ نویسنده: مهدی امیرابادیزاده

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
0
:: بازدید دیروز ::
0
:: کل بازدیدها ::
4725

:: درباره من ::

عشق سوخته

مهدی امیرابادیزاده
من ادم خونسرد و خیلی هم مهربون هستم کاشکی همه هثل من بودند

:: لینک به وبلاگ ::

عشق سوخته

:: آرشیو ::

پاییز 1384

:: اوقات شرعی ::

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::